بوسههایت انار را میترکاند
نفسهایت سیب را میرساند
آغوشت ابر را میباراند
پاییزترینی تو !
بوسههایت انار را میترکاند
نفسهایت سیب را میرساند
آغوشت ابر را میباراند
پاییزترینی تو !
جای خالی تابستان را پاییز پر میکند.
جای آفتاب را باران
و در آغوش سبدهای میوه، پرتقال مینشیند.
اما...
جای دوست داشتنت را هیچ چیز نمیگیرد....
حمیرا ولیزادگان کیست؟
او دو چیز است. یکی فردیت اوست. دومیشخصیت اش.
اولی موجودیت اوست دومیوجود و معرفتش.
موجودیت و فردیت او شناسنامهای است
وجود و معرفتش از جنس نور و حکمت و معنویت
کدام را بخواهی بدانی؟ از وجودش بگویم که نوری است درخشان یا از معرفتش که چون علمیاست بی پایان؟
این بانوی بی نظیر را چگونه وصف کنم؟ وصف ناشدنی است
دستهایم را که مشت کردم،
با کنجکاوی پرسید:چه پنهان کرده ای؟
گفتم: یک راز !
آرام مثل شبنمیکه روی تمشک مینشیند
در آغوشم نشست
نفسهایم که مثل باران روی موهاش و گردنش ریخت
از لبهاش یک بوسه چیدم و گفتم !
یک راز به همین شیرینی؛
به همین تازگی،
یک دوستت دارم ناب..!
میگویند: ارزشمندترین مکانهای که
میتوان در دنیا حضور داشت
در فکر کسی
در قلب کسی
و در دعای کسی ست
#تو در قلب من
فکرِ من
و تک تک دعاهای من هستی..
غَمِ عشقِ تو مَرا کُشت ،، وَلی حَرفی نیست
عُمر،در عشقِ تو خوب است به آخر برسَد..
یكی از تعارفاتی كه خیلی استفاده میشود «نوش جان!» است كه كمتر كسی معنی آن را میداند. و اكثرا همان معناى "گواراى وجود" را در ذهن دارند.
«نوش» از ریشه « اَ اُو شَه » اوستایی به معنی «میرا، ناپایدار، ناجاودان و غیرزنده» بوده و از صفات اهریمن است. در زبان اوستایی چند سنت منفی ساز وجود دارد كه با كمك آنها فعل یا صفتی معكوس میشود. یعنی صفتی اهورایی تبدیل به صفتی اهریمنی میشود و بر عكس. یكی از این سنتها یا به عبارتی شیوه دستوری، افزودن هِجایِ « اَ » به ابتدای صفت یا فعل مذكور است. در اینجا هم با همین روش كلمه اَاوشه به « اَ اَاوشَه »، به معنی «نامیرار و زنده جاویدان» تغییر كرده است. بعدها در سیر تغییرات زبانی، اَ اَاوشَه به «اَن اَاوشَه » ، « اَنوشَه » و « نوشَ » تغییر كرده كه همگی به همان معنی نامیرا و زندهی جاوید هستند. (هنوز نام انوشه و انوش از این صفت باقی ماندهاند كه برای آقایان انتخاب میشود. نامهای زنانه نوشین ، نوشان، مهرنوش، نوش آفرین و … هم از همین ریشهاند.)
با این تعریف نوش به معنی جاودان بوده و در تركیب با سایر كلمات این معنی را تداعی میكند. پس «نوشِ جان» یعنی جانتان نامیرا و جاودان. «نوشین» یعنی نامیرا ، «نوشان» زندهیِ جاوید كننده، «مهرنوش» یعنی عهد و پیمان جاودان (مهر = عهد و پیمان) ، «نوشآفرین» یعنی دعای خیرِ همیشگی (آفرین = دعای خیر. كه به شكل منفی میشود « نه آفرین» یا نفرین ، یعنی دعای بد و ناخیر) و از این دست ..
تو را چه بنامم؟
تا دریچه را
رو به باغی بگشاید
که صدای پرپر شدنش
به زمزمههای تو
در عصرهای دلتنگی می ماند
نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان
بدل میکند
و آتش
در گلستانِ ابراهیم میافکند
مرا زهرهی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو مینگرم و میمیرم.
نمیدانم به کدامین مکان و زمان بجویمت
نمیدانم به کدامین کلمه و دعا بخوانمت
نمیدانم به کدامین رسم و نشان بخوانمت
نمیدانم به کدامین شکل و نهان ببینمت
نمیدانم به کدامین عهد و وفا شناسمت
اما دیروز پری روز
شنیدم رد میشوی
هزار تکه شدم،
سر تمام خیابانها...
وقتایی که دعوامون میشه
شبایی که قهریم و حرف نمیزنیم باهم
از سرِ دلتنگی
برمیگردم و از اولین پیاممون به هم شروع میکنم به خوندن...
از روزایی که تو همایش دیده بودمش و یه جورایی بند شده بود دلم به چشماش
تا روزی که اون سو تفاهمِ کوفتی پیش اومد و مثلِ بچهها بدونِ اینکه ازش چیزی بپرسم بلاکش کردم....
از روزی که برگشت بعدِ یه سال و دوباره زدیم تو سرُ کله یِ هم و کلی به روزایِ یه سالِ قبلمون خندیدیم و
تهِ دلمونم هی به اون یکی فحش دادیم که "ببین چجوری یه سال از عمرمونُ حرومِ بی هم بودن کردیم"...
تا روزی که تو ...... یهو چرخید سمتمُ گفت"خوشم میاد ازت، چیکار کنم..."
همون روزایی که کم کم "دوستیِ ساده یِ ما غیرِ معمولی شد..."
تا روزی که گفتم، قول میدی مغرور نباشی واسم، دوسم داشته باشی، قول بده مالِ هم باشیم
تا شبی که مالِ هم شدیم...
وقتایی که دعوامون میشه
حرفایِ روزایِ قبلمونه که آرومم میکنه
حرفایِ روزایی که دوست داشتن میجوشید تو دلمونو دعوا و دلخوری نبود
حرفایی که مطمئنم میکنه
علاقهای بوده
علاقهای هست
روزایِ خوبی بوده و مطمئنا دیگه نمیتونه که باشه ...
بندِ دلمه اون حرفا، اون دوست دارما، عاشقتما....
بندِ دلمه این رابطه این آدمِ این بودنِ
نه
نمیذارم واسه دو روز خوب نبودن و دلخوریهایِ مسخره اون همه حرفا و روزایِ خوب نابود بشه، تموم بشه...
عشق همینه
رابطه همینه
این که یه روز میگیم و میخندیم و روزِ بعد دعوا میکنیم و دلگیریم ازهم
ته تهش اما
اون چیزی که ثابته، همیشگیه، موندنیه
"عشقـــه"
چاشنیِ قشنگِ زندگیِ هر آدمی....
تعداد صفحات : 0